کلام نور

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:  

من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛  

 کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.‬

کلام نور

امام علی (علیه السلام)
واتَّعِظوا فیها [أی فی الدُّنیا] بالّذینَ قالُوا: «مَنْ أشَدُّ مِنّا قُوَّةً» حُمِلوا إلى قُبورِهِم فلا یُدْعَونَ رُکباناً، و اُنزِلوا الأجْداثَ فلا یُدعَونَ ضِیفاناً.
در این دنیا، از کسانى که نداى «نیرومندتر از ما چه کسى است» سر مى‏دادند پند گیرید که سوار بر دوش‏ها به سوى گورها برده شدند، اما سواره خوانده نمى‏شدند و بر گورها وارد شدند، لیکن میهمان نام نداشتند. 
 میزان الحکمة: ح 22207

ضرورت عمل گرایی

کسی که کردارش او را به جایی نرساند ، افتخارات خاندانش او را به جایی نخواهد رساند. 

 

حکمت ۲۳

روش خواستن از خدا

هر گاه از خدای سبحان درخواستی داری ، ابتدا بر پیامبر اسلام (ص) درود بفرست ، سپس حاجت خود را بخواه ، زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده ، یکی را برآورد و دیگری را باز دارد. 

  

حکمت 361

راه خودسازی

ای اسیران آرزوها !   بس کنید !   زیرا صاحبان مقامات دنیا را ، تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند ،  ای مردم ! کار تربیت خود را ، خود بر عهده گیرید و نفس را از عادت هایی که به آن حرص دارید ، باز گردانید. 

حکمت 359

اقسام مردم و دنیا

دنیا گذرگاه عبور است، نه جای ماندن؛ و مردم در آن دو دسته اند:

یکی آن که خود را فروخت و به تباهی کشاند، و دیگری آن که خود راخرید و آزاد کرد. 

 

حکمت ۱۳۳

دین و شناخت خدا

 نهج البلاغه

سرآغاز دین، خدا شناسی است؛ و کمال شناخت خدا، باور داشتن او؛ و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست؛ و کمال توحید « شهادت بر یگانگی خدا » اخلاص؛ و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است؛ زیرا هر صفتی نشان می دهد که غیر از موصوف، و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از صفت است؛ پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزی نزدیک کرده، و با نزدیک کردن خدا به چیزی، دو خدا مطرح شده؛ و با طرح شدن دو خدا، اجزایی برای او تصور نموده؛ و با تصور اجزا برای خدا، او را نشناخته است.

و کسی که خدا را نشناسد به سوی او اشاره می کند و هر کس به سوی خدا اشاره کند، او را محدود کرده، به شمارش آورد.

و آن کس که بگوید « خدا در چیست؟ » او را در چیز دیگری پنداشته است، و کسی که بپرسد «خدا بر روی چه چیزی قرار دارد؟» به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته است، در صورتی که خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است. با همه چیز هست، نه اینکه همنشین آنان باشد؛ و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد. انجام دهنده همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسیله. بیناست حتی در آن هنگام که پدیده ای وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا کسی نبوده تا با او انس گیرد و یا از فقدانش وحشت کند.

عجز انسان از شناخت ذات خدا

سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حساب گران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاش گران از ادای حق او درمانده اند. خدایی که افکار ژرف اندیش ،ذات او را درک نمی کنند و دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید. پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی نمی توان یافت و برای خدا وقتی معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد. مخلوقات را با قدرت خود آفرید ، و با رحمت خود بادها را به حرکت درآورد و به وسیله کوه ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد.

علی ای همای رحمت !...

مرحوم آیة الله العظمى مرعشى نجفى فرمودند: شبى توسل پیدا کردم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم ، آن شب در عالم رؤ یا مشاهده کردم در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و امیر مؤ منان على (ع ) با جمعى حضور دارند.


حضرت فرمودند: شعراى اهل بیت ما را بیاورید، دیدم چند تن از شعراى عرب را آوردند، افزود: شعراى فارسى زبان را هم بیاورید، آن گاه ((محتشم کاشانى )) و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند، فرمودند: ((محمد حسین شهریار)) را بیاورید! وى آمد، حضرت خطاب به شهریار گفتند: شعرت را بخوان ، او این سروده را خواند: 


علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

 Emam Ali

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 
 

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را 
 

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را 
 

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را 
 

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
 

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را 
 

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را 
 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
 

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را 
 

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
 

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
 

چه زنم چو نای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
 

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
 

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا  


حضرت آیة الله مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شعر شهریار به پایان رسید، از خواب بیدار شدم ، چون این شاعر را ندیده بودم ، فرداى آن روز پرسیدم که شهریار شاعر، چه کسى است ؟ پاسخ دادند: در تبریز زندگى مى کند. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم همان کسى است که او را در عالم رؤ یا آن هم در حضور حضرت على (ع ) دیده ام . از او پرسیدم : این شعر ((على اى هماى رحمت )) را کى ساخته اى ؟ شهریار با شگفتى گفت : شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ، چون آن را نه به کسى داده ام و نه در موردش با کسى صحبت کرده ام و هیچ کس از مضمون آن آگاهى ندارد!! بعد حضرت آیة الله مرعشى ماجراى رؤ یاى راستین خویش را براى وى باز گفت . در این حال شهریار منقلب مى شود و مى گوید: در فلان شبى این شعر را سروده ام و همان گونه که عرض کردم کسى از آن باخبر نمى باشد.  مرحوم آیة الله مرعشى افزوده بودند: وقتى شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ، مشخص شد درست مقارن ساعتى که وى آخرین مصرع شعر خود را به پایان رسانیده ، من آن رؤ یا را دیده ام .
آقاى شجاعى خاطرنشان نموده اند: آنهایى که تا سال 1357 ه -ق به نجف مشرف شده اند، این شعر را که با خطى خوش در داخل قابى بالاى ضریح مطهر حضرت على (ع ) قرار دارد، مشاهده کرده اند و من آن را دیده ام ، ولى نمى دانم چه کسى این شعر را به آن جا انتقال داده و کى بالاى ضریح نهاده است؟! روزى در محضر آیة الله بهاءالدینى عارف کبیر از شعر و شاعرى سخن به میان آمد، ایشان با جمله اى کوتاه فرمود: بنده اشعار زیادى درباره اهل بیت ، خصوصا حضرت على (ع ) شنیده ام ، ولى هیچ کدام برایم چون شعر شهریار جذابیت نداشته است ، به همین جهت او را دعا کردم . بعدا برزخ را از او برداشتند!