چگونه نطفه امام على (ع) در رحم مادر منعقد گردید؟

 

«جابر بن عبد الله انصارى‏»که یکى از صحابه بزرگ رسول گرامى اسلام است،مى‏گوید: در مورد ولادت‏حضرت امیر المؤمنین على علیه السلام از آن حضرت سؤال نمودم، 

حضرتش در جوابم فرمودند:  آه،آه،چه سئوال با عظمت و مهمى؟ سئوال
از بهترین مولود، یا جابر! بدان که خداوند متعال قبل از آن که سایر موجودات عالم راخلق کند ، نور من و على را آفرید، و سپس آن را در صلب حضرت آدم قرار داد، و پیوسته در «اصلاب طاهرات‏» و «ارحام مطهرات‏»مستقر بود، تا این که من از«عبد الله و آمنه‏»، وعلى از -«ابو طالب و فاطمه بنت اسد» متولد شدیم.

یا جابر! على قبل از آن که در رحم فاطمه بنت اسد قرار گیرد، قضیه شیرینى دارد،و آن این که پیش از زمان وى عابدى بود بنام‏«مثرم بن دعیب‏»،او در عبادت و پرستش خدا آن چنان به کمال و موفقیت رسیده بود که مورد لطف و توجه پروردگار عالم بود،و هرگز درخواست‏حاجت نکرد،و مدت یکصد و نود سال عمر نمود،و همه را به عبادت و پاکى گذارند...

او در برابر آن همه عبادتهایش فقط یک آرزو داشت، و آن این که یکى از اولیاى خدا را زیارت نموده، و با وى به مذاکره بپردازد از قضا وى به این آرزویش رسید،و پروردگار مهربان، عمویم حضرت‏«ابو طالب‏» را به سوى او فرستاد، چون چشمان‏ «مثرم‏» به‏ «ابو طالب‏» افتاد از جایش برخاست و سر مبارک‏«ابو طالب‏» را بوسید و در کنارش نشانید، و مذاکره خود را به شرح زیر آغاز کرد:

عابد: خداوند تو را مورد لطفش قرار دهد، بگو ببینم تو کیستى؟ ابوطالب: مردى از «تهامه‏» هستم عابد: کدام تهامه؟ ابو طالب: از مکه عابد: در مکه از کدام قبیله و گروه مى‏باشید؟

ابو طالب:از«عبد مناف‏»

عابد: (فرزندان عبد مناف دو شعبه هستند) از کدام شعبه‏اش؟

ابو طالب: از قبیله‏ «بنى هاشم‏»

عابد چون این سخن را شنید دوباره از جایش برخاست و براى بار دوم سر و صورت حضرت ‏«ابوطالب‏» را بوسه زده و گفت!

سپاس خداوندى را سزاست که مرا زنده داشت و به آرزویم رسانیده، و یکى از بندگان و اولیایش را به من معرفى فرمود، آنگاه گفت:

اى مرد خدا! مژده باد بر تو، زیرا: خداوند به من الهام نموده که برایت‏ بشارت دهم. 

ابو طالب: چه بشارتى؟ 

عابد: فرزندى پاک از «صلب‏» تو خارج مى‏گردد، که او «ولى الله‏» و «وصى پیامبر اسلام‏» و «امام پرهیزکاران‏» خواهد بود، اى ابو طالب!  سلام خالص مرا به وى برسان و بگو: «مثرم‏» براى تو درود فرستاد، و او شهادت مى‏دهد به یگانگى خدا و رسالت پیامبر اسلام، و وصایت و جانشینى بر حق تو، و این که‏ «محمد صلى الله علیه و آله‏» خاتم پیامبران و تو خاتم اوصیا هستى. 

ابوطالب چون این سخنان را بشنید شروع به گریه کرد و از «مثرم‏» درخواست نشانه بیشترى نمود. 

مثرم گفت: ابو طالب! چه آرزو دارى تا از خدا بخواهم برایت اجابت نماید؟ 

ابو طالب: دوست دارم در همین وقت مائده‏اى از آسمان فرود آید. 

مثرم دستهاى پاکش را به قصد حاجت‏ به آسمان بلند کرد، و با قلبى آکنده از ایمان و درخواست‏ «ابو طالب‏» را از پیشگاه خداوندى مسالت داشت، ناگاه طبقى پر از «رطب و انگور و انار» از آسمان فرود آمد و «ابو طالب‏» با خوشحالى تمام، دست‏ به سوى انار برده و از آن تناول فرمودند، و سپس با موافقت‏ «مثرم‏» در حالى که از آن مائده آسمانى به همراه داشت، به منزلش آمده، و در کنار «فاطمه بنت اسد» دوباره میل فرموده، و از همان غذاى بهشتى نطفه پاک‏ «مولى الکونین‏» و «امام العالمین‏» على بن ابیطالب علیه السلام‏ منعقد گردید . 

بحار الانوار ج 35 ص 10 تا 16،جلاء العیون شبر ج 1 ص 237 تا 241

و در تاریخ دیگرى آمده است که: روزى پیامبر خدا قبل از دوران رسالتش مشغول خوردن رطب بود، و در آن هنگام مادر گرامى امیر المؤمنین علیه السلام‏ «فاطمه بنت اسد» فرا رسید، و به پیامبر خدا سلام کرده، و متوجه شد بوى خوش خارق العاده‏اى از آن رطبها استشمام مى‏گردد، که از بوى مشک و عنبر قویتر است و لذا خطاب به رسول گرامى اسلام عرضه داشتند:

یا رسول الله : ناولنى منها آکل...

اى پیامبر خدا! براى من هم از آن رطب‏ها مرحمت فرمائید...

رسول خدا پس از مذاکراتى، مقدارى از آن طعام‏ها را در اختیار فاطمه دختر اسد قرار داد و او نیز به خانه‏اش بازگشت، و در کنار شوهرش حضرت‏ «ابو طالب‏» با هم تناول نموده، و سپس از همان غذاها نیرویى در صلب ابو طالب ایجاد شد، و آنگاه با همسرش همبستر گردیده،و نطفه فرزند معصومش حضرت على علیه السلام را منعقد نمودند...

شجره طوبى ج 2 ص 216 مجلس سوم،بحار ج 35 ص 17 ح 14

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد